عید آمد و عید آمد
به هر حال:
عید فطر بر شما مبارک!
- ۶ نظر
- ۰۸ شهریور ۹۰ ، ۱۱:۵۰
- ۲۸۵ نمایش
به هر حال:
عید فطر بر شما مبارک!
قبل از هر چیز این کلیپ از سریال متهم گریخت رو دانلود کنین ، مرتبطه!
دانلود کلـــیپ متـــــهم گــــریخت!
بله....داستان از این قراره که خونه ی یکی از بستگان درجه ۲ دعوت بودیم که از آشناها و دوستا و همسایه هاشون هم دعوت بودند و من تعدادی رو نمی شناختم. بعد افطار و گپ و ... من و پدرم و دامادم رفتیم مسجد نزدیک خونشون.
بعد از نماز من کمی زودتر زدم بیرون که دوباره برم تو خونشون. سر و صدای بچه ها بود تو حیاط گفتم خوبه یک کم اذیتشون کنم، رفتم در زدم به هوای اینکه یکی از بچه مچه ها میاد در رو باز می کنه...همچین که در رو باز کرد یه حرکت از حرکتای کلیپ بالایی رو رفتم که ناگهان. . .
..... دهنم باز موند و خشکیدم! .....
یکی از همون غریبه ها که پیر هم بود در رو باز کرد یه عده ای از مهمونا داشتند می رفتند!
با خجالت به تته پته افتادم گفتم حاج آقا شرمنده فکر کردم بچه ها در رو باز می کنن...
به هر حال،بعد عمری ضایع شدم...!
*حلول ماه مبارک رمضان تهنیت باد*
خواستم یه هشدار جدی به همه ی شاگرد اول های کلاس بدم که مواظب خودشون باشند بدون کاور و بادیگارد بیرون نرن! دیگه فقط دانشمند هسته ای ترور نمی کنند کار رسیده به برق! فردا هم نوبت شیمی هاست.
شاگرد اول ها....اسمتون رو نبرم.......مراقب باشین!
راستش این روزها سرم شلوغه...ایام جشن های نیمه شعبانه و مشغول خدمتیم! ایشالا بعد از نیمه شعبان سعی می کنم با پست بهتری بیام!
غرض از مزاحمت این بود که از رفقای بابلی و غیر بابلی که الان تو بابلند دعوت کنم از ایستگاه صلواتی و نمایشگاه فرهنگی هنری ما که سر خیابون نواب بابل هست، بازدید کنن!
دست برقضا مثل پارسال باز هم دوستان منو مسئول سروکله زدن با کودکان کردند...غرفه نقاشی کودکان!! به هر حال اگه بچه مچه تو دست و بالتون هست این شنبه و یکشنبه و دوشنبه بیارین نقاشی بکشه و جایزه بگیره.
مجتبی! علیعلینجات! مدجید.....بیاینا !!!
نگران ابی هم نباشین اون هر جا شیرینی و شربت و ...باشه حتما میاد!!
در پایان شعری تقدیم به حضرت حجت ارواحنا فداه:
علی متین فر
من که طبق روال این ترم و ترم های گذشته سرافکنده از سر همه ی میدترم ها بیرون اومدم! حیف شد نمی دونم چرا آدم هرچی بیشتر می خونه برعکس نتیجه می گیره؟!! (البته این جمله مختص منه)
جآآآن من ببین! الان ساعت ۳۰ دقیقه از نیمه شب گذشته و من تو اینترنت دارم میچرخم،آخه یکی نیست بهم بگه ......جاخالی برو بخواب که صبح زودتر بیدارشی شیمی فیزیک بخونی!
کلا هدف خاصی از انداختن این پست نداشتم ولی درکل برای اینکه دست خالی از این جا نری لینک یه جزوه شیمی فیزیک رو میزارم واسه دانلود هرچند که مطالبی که استاد مخبری میگه تو کتاب نیست(طبق فرمایش استاد)
لینک دانلود: http://sekseke1370.persiangig.com/document/shimiph.rar
مارو هم سر امتحانا فراموش نکنین! التماس تقلب! خداحافظ تا بعد امتحانای ترم و ایشالا بعد مشهد!
سلام! بالاخره این وبلاگ رو در بحبوهه ی میانترمهای دانشگاه آپ می کنم، از مروتتون هم خبر دارم!
جمعه قرار بود ما پسرا رو ببرن نمایشگاه کتاب تهران! صبح راس ساعت ۶ بودم دم در دانشگاه اما از بین ۶۰-۷۰ نفری که ایستاده بودند هیچ همکلاسی ای ندیدم! بایستی حدس می زدم که اینها هم اهل نظم و سروقت حرکت کردن نیستند! یک کم گذشت دوتا از رفقا اومدند. مجید و علیعلینژاد!!
-الو؟ سلام! کجایی پس مجتبی!؟ زود باش بیا رفتیمآآآ ! علیعلینژاد بود که به مجتبی زنگ زد.بیچاره دیشب داشت....بار می کشید خواب مونده بود!
- رفتیم ته اتوبوس زاقارت دانشگاه نشستیم و تا خود تهران فک زدیم!! ( از گفتن خاطره تا غیبت پشت سر کیجائون و بازی بیست سوالی و ...........)
- امامزاده هاشم وایستادیم....مشدههههه! قوربون حرمت برم یا ضامن آئو !! ( بابا پنجعلی) کمی عکس مکس انداختیم و دوباره دٍ برو که رفتیم!
- سر انجام رسیدیم و از خوشحالی داشتیم بال در می آوردیم...به خاطر کتاب نه به خاطر اینکه امامزاده هاشم دستشویی هاش شلوغ بود. ۴ نفری دورتادور نمایشگاه رو گشتیم تا به مرادمون رسیدیم.
- به یمن تنظیم ساعت برنامه ریزهای ما، به مدت نیم ساعت توی سالن کتب دانشگاهی چرخ خوردیم و بعدش یه نیم ساعت -۴۰ دقیقه ای توی صف هات داگ و همبرگر ایستادیم! باید برین ببینین صف همبرگرفروشی ها و ... شلوغ تر از لب غرفه هاس! ملت انگار اومدند سیزده بدر! هر کی روی چمن ولو بود!!
- به هزار زحمت که شده بود کتابای دانشگاهی رو خریدیم و راهی شبستان شدیم. شبستان درندشت ناشران عمومی! اینجا بود که من از بروبچز جدا شدم و شروع به خریدن کتاب کردم.به زور بین جمعیت می لولیدم تا ببینم چیچی بدرد می خوره! جای سوزن انداختن نبود. قیامتی بود واسه خودش! حال و هوای قلمچی بدست ها و گاج بدست ها منو یاد دوران کنکور مینداخت! چه دوران شیرین و مضحکی بود!
- تکون خوردم دیدم ساعت ۵ و ۲۰ دقیقه غروبه! یه ۱۰ دقیقه ای رفتم پیش خارجکی ها و برگشتم! به یه زنه که ایرانی بود ولی تو غرفه کره جنوبی نشسته بود گفتم اسممو به کره ای بنویسه و اونم نوشت. حیف که کیبورد حروف کره ای نداره و الا مینوشتم!!
- با کلی مکافات سوار اتوبوس شدیم. فس فس فس فس . (حرکات راننده تا ۱ ساعت بعد از حرکت)
- دوباره امامزاده هاشم ایستادیم. نماز و شام. شام آش رشته ی پخت مغازه های اونجا بود. بدک نبود ولی تو هوای سرد کتل امامزاده واقعا می چسبید!
- هیچی خوابیدیم و یهو بلند شدیم دیدیم آملیم! نمآآآآآینده آآآآآمل بشییییییییییییین!
- ساعت ۱۲ و خورده ای بود که خونه رسیدم و از کت و کول افتادم و کپیدم!
نتایج سفر:
۱- پیشنهاد می کنم اگه خواستین برین نمایشگاه اول ببینین دستشوییهاش کجاس!!
۲- دارین میاین وسایل زیر همراتون باشه: زیر انداز واسه ناهار - ساک چرخ دار برای قوز نشدن و البته نمردن - کارت یارانه ای خرید! - کپسول اکسیژن برای خفه نشدن تو جمعیت- کلی خوراکی واسه توی راه برای دیگران! - ناهار جزیی برای معطل نشدن توی صف غذا - یه رفیق همیشه همراه مثل من!!!!
۳- حتما برگشتنی زود برین سوار شین تا مثل ما ۱۲ نرسین خونه هیچکس هم نباشه دنبالتون بیاد. خیابونا تاریکه گرگ هم که زیاد و پلیس هم لالا!
فیعلا!
راستش تازه به ذهنم رسید که پست جدیدم در مورد چی باشه، گفتم حالا که امتحانای میان ترم نزدیکه یه چیز بنویسیم که به درد همه بخوره...بله... حلال مشکلات سر جلسه امتحان " تقلب" !
روش های تقلب سر جلسه به دو دسته تقسیم میشن: ۱- روش های قدیمی ۲- روش های نوین!
روش های قدیمی رو اکثرا واردید و مطمئنم بارها اونو به کار بردین و هر کی بگه من تا الان هیچ تقلبی نکردم زر زیادی زده(!!) (البته بجز خرخونها) .
۱.روش اول روش نوشتن بر روی اعضای بدن است! محدوده نداره بستگی به نوشته جات شما و آسان خوندن نوشته ها داره. البته سعی کنید با خودکاری بنویسید که بعدش راحت پاک بشه و الا لو میرید!
۲.روش دوم کپی برداری از روی دست بغل دستیتونه که بستگی به خط اون و برد چشم های شما یا طول گردنتون داره.احتمال خطاش تقریبا زیاده...توصیه نمیشه مگر زمان جاگیری مناسب!
۳.روش سوم نوشته برداری از روی مطالب مهم درسی به مقدار لازم و حمل آن در سر جلسه امتحان است. این روش زیاد جواب میده به شرط اینکه خونسردی خودتونو حفظ کنید نه اینکه تا دیدید مراقب داره میاد ردیفتون بلند شی اعتراف کنی و بزنی زیر گریه ! تو این روش اندازه کاغذ بستگی به میزان مهارت شما داره مثلا من سر امتحان ترم زیست شناسی با کاغذ اندازه دفتر ۴۰ برگ در مورد سوالا مشورت می کردم که رئیس آموزش پرورش واسه بازدید سر رسید!. ..! زیست واقعا درس مضحکی بود که واسش تقلب می کردم!
بقیه توی ادامه مطلب جیگر!