سکسکه

اینجا کجاست؟! جائی برای انتشار سکسکه های ذهن من

۲ مطلب در مرداد ۱۳۹۷ ثبت شده است

روز معرفت، روز تجلّی!

برداشتی آزاد از دعای عــــــرفه



امام بر بلندی کوه، دستش را مانند مسکینی که غذا می طلبد رو به آسمان دراز کرد؛

در این حال، خداوند در قلم تجلی کرد و امام قلم را از روی صخره برداشت و به روی تخته ی آبیِ آسمان، خطوطی را ترسیم می کرد:

رسمِ انسان بود! سر را با چه دقتی می کشید، اعضا و جوارح را چه طرحی می زد. چه چرخش قلمی!

منافذی را با دقت ترسیم می کرد که فکر این ظرافت به مخیله بشر هم خطور نمی کرد.

از عصب بینایی تا روزنه های ورود صدا به گوشش  

یا از دنـده ها، مفاصـل و غـضروف های رویـَـــــــش

از پوست، گوشت و مویش، از هر شریان و جریانی و یا اسرار پیشانی!

از تقلای تکه گوشتی به نام زبان، تا محلّ رویش هر دندان و یا حتی پرده های منسوخ دوران نوزادی انسان!

قلم را که از آسمان جدا نمود، تصویر کامل انسانی زیبا نمایان شد، باز هم خداوند تجلی می کرد.

امام برای این همه زیبایی و حکمت و نعمت، حمد خدا گفت و بارها فرمود:

از دست و زبان که برآید       ***      کز عهده شکرت به در آید


ناگهان، با حالتی مغموم، نقاش قلم را به روی زمین انداخت، آهی کشید و مانند ابر بهاری به پهنای صورت اشک ریخت.

گویا صفحه ی ظاهر ترسیم شده انسان، پیش چشمش ورقی خورده بود و باطن آن انسان خوش سیما و خوش تراش، هویدا شده بود. باطنی که امام را می گریاند!

زانوان امام عجب رمقی داشت که هنوز ایستاده و پابرجا مانده بود وقتی با آن شدت برای انسانِ مصوّرش گریه می کرد...اگـرچه چندی بعد دیگر آن رمق هم در کنار جنازه فرزندش از زانوان گریخت!

باد که دستور وزیدن گرفته بود، صدای ناله امام را به گوش همه می رساند که گریه می کرد برای انسان؛

برای جهل عظیمش و بخاطر لطف پروردگار به او

برای کردار زشتش و بخاطر مهربانی کردگار به او

برای دوری اش و بخاطر نزدیکی آفریدگار به او [1]

و برای فقر و گستاخی و غرور و آن همه «لات»هایی که هنوز نشکسته اند و «عزّی»هایی که هنوز در زندگی بشر پابرجـایند و البته به خاطر نگاه کریمانه حضرت حق به انسان.


اشک های امام که خاکِ زیرِ پایِ مبارکش را گِل کرد، آنگاه بود که با صدای بلند از آن تصویرگر بزرگ به خاطر همه بدی های بشریت عذر خواست و برای او آن قدر دعا کرد و آن قدر انابه نمود تا آن ورق برگشت و آن صورت زیبای انسان بار دیگر نمایان شد!

خدا که تجلی می کرد در باد، در قلم، در انسان، در اعضا و جوارح و شریان، در برگ های درختان، دل امام آرام می شد.

اصلا دلش برای همیشه آرام بود، چرا که «تجلی خداوند» را در «همه چیز» می دید، در «همه چیز». از غیب سخن نمی گویم، او خودش با دستانی کشیده و چشمانی اشک بار و صدایی بلند از فراز کوه فریاد می زد:

  «اِلهی عَلِمتُ بِاختلافِ الاثارِ و تَنَقُّلاتِ الأطوارِ اَنَّ مُرادَکَ مِنّی اَن تَتَعَّرَفَ اِلَیَّ فی کُلِّ شَیءٍ حَتّی لا اَجهَلَکَ فی شَیء »

پروردگارا من از اختلاف تأثرات و گوناگون شدن تحولات جهان بر من، دانستم غرض تو از آفرینشم آن است که تو خود را در "هر چیــزی" به من بشناسانی!  

و این «همه چیز» گمشده انسان بود. کلــــیدی بود که زندگی او را متحول می کرد و به سوی آن یگانه جهت می داد.

با غروب آفتاب دیگر مفاتیح دل امام بسته شده بود، و او آماده سفری بی بازگشت به سوی نینوا می شد، زیرا خداوند در غروب آفتاب برای او تجلّی کرده بود.

و حسین(ع) نیز جلوه ای شد پرتشعشع از تجلی پروردگار!

و حسین(ع) رمز عرفه شد.

 


علی متین فر

 


[1]  الهی! ما الطفک بی مع عظیم جهلی و ما ارحمک بی مع قبیح فعلی الهی ما اقربک منی و ابعدنی عنک... (دعای عرفه)



پی نوشت: لطفا منو در جریان نظراتتون بزارید، متشکرم! 
  • alialialimtf@

حجاب

چادری ها خودشون از همه بدترند!

·         دوستی با لب و لوچه آویزان می‌گفت: چادری ها خودشون از همه بدترند!

·         گفتم: از کی تا الان، چادر ملاک خوب و بد بودن شده؟ تازه مگر حجاب فقط به چادر محدود شده؟ علما یا حتی طراحان لباس، کامل‌ترین مدل پوشش اعضای بدن زن رو چادر معرفی می‌کنن، اگه لباس بهتری هم هست معرفی می‌کنن. نکته دوم اینکه، اگه چند خانم چادری دست از پا خطا کردند، نباید به حساب همه زنها نوشت! درست مثل سربازی که تو سخت ترین شرایط نبرد، خیانت می کنه یا سهوا خطایی استراتژیک مرتکب میشه، آیا همه سربازها و فرماندهان، خائن و وطن فروش‌اند؟

 

خدا مهربان‌تر از آن هست که بخاطر چند تار مو عذابم کند...

·         کسی می‌گفت: خدا بزرگ‌تر و مهربان‌تر از آن هست که بخاطر چند تار مو و لب سرخ و شلوار چسبان مرا عذاب کند...

·         گفتم: اما در حقیقت، خداوند نه پسرخاله من هست و نه تو! نه تعصب ایرانی و غیرایرانی دارد و نه حقی را ضایع می‌کند. وقتی حجاب مثل نماز و حج و روزه در قرآن بر مسلمین واجب شده و حدودش مشخص گردیده است، بی توجهی و یا کم توجهی به آن با هر توجیهی، دهن کجی به حکم قاطع خداست. آیا می‌توان گفت: خدا بزرگتر از آن است که به خاطر ترک دو رکعت نماز واجب، خوردن یخ در بهشت وسط ظهر ماه مبارک با دهان روزه، یا بخاطر دستبرد تنها 1000 تومان از جیب دیگری (و اختلاس با 11 تا صفر) و ... مرا بازخواست و مجازات نکند؟ با این حساب چیزی از دین به عنوان بسته زندگی نمی ماند و هر سمت آن سوراخ شده و کپک خواهد زد!

 

حجاب عقب افتادگی می‌آورد

·         گفت: حجاب اعتماد بنفس زن را می‌گیرد؛ احساس ابراز وجود در جامعه و پیشرفتهای علمی و ... را از او می‌گیرد. کلا محدودیتش بیشتر از فوائد آن است.

 

·         گفتم: در یک کلام، اگر اسلام مخالف حضور زن در عرصه اجتماع و کار و تلاش بود، پس لزومی نداشت اصلا قوانین پوشش را وضع کند! اتفاقا دین خدا مدافع رشد زنان هست منتها با انضباط؛ انضباطی که برای مردان هم متناسب با جنسیتش درخواست شده است. چرا کسی نمی‌گوید حضرت زینب(س) با کدام اعتماد بنفس در مقابل پادشاه فاسد آن روز ممالک اسلامی، یزید، سخنرانی کرد و او را بیچاره نمود؟ کما اینکه حضرت، عفیف و محجبه بودند و در عین حال، عقیله بنی‌هاشم هم لقب داشتند، یعنی زنان مدینه سر کلاس درس ایشان حاضر می‌شدند. یا لااقل امروز چرا از خودمان نمی پرسیم بانوان ورزشکار ما در عین حفظ پوشش در رشته های سختی مانند رزمی قهرمان دنیا شده و حجاب برتر را به رخ همه می‌کشند؟ پس، می‌شود!


پی نوشت: لطفا منو در جریان نظراتتون بزارید،

  • alialialimtf@
سکسکه

از گونه های کمیاب مذکّر که بالغ بر 20 سال:
دفتر خاطرات دارد؛
داستان می نویسد؛
و اخیرا شعر هم می گوید؛