سکسکه

اینجا کجاست؟! جائی برای انتشار سکسکه های ذهن من

ت مثل تقلب!

يكشنبه, ۲۱ فروردين ۱۳۹۰، ۰۵:۴۷ ق.ظ
۴.روش چهارم امداد علنی هست معمولا زمانی که همهمه تو جلسه امتحان میشه مخصوصا اواخر امتحان که دست همه از همه چیز کوتاه میشه بروز میکنه! حرف زدن و کمک خواستن که واقفید!

۵- روش پنجم برای کساییه که جرأت زیادی دارن.این روش که احتمال نتیجه دادن آن زیاد است عوض کردن برگه ی خود با بغل دستیتونه! من که واقعا می ترسم از این یه رقم! همیشه وقتی تصور می کنم قیافه ی این یارو رجبی رو دست و پاهام شل میشه و قید تقلب کردن رو می زنم،خله موله! ضمنا باید توجه کرد در این روش نه شما و نه بغل دستیتون نباید اسمتون رو روی برگه بنویسید.

روش های مدرن :

۱- روش بسیار مدرن و آن استفاده از فناوری بلوتوث هست. عوامل زیادی دخیله که می توان به مدل گوشی شما و چگونگی استتار شما اشاره کرد. تا ضایع نشدین گوشیتونو حتما بزارین رو سایلنت!

۲- این روش مخصوص بانوانه(!!)  استفاده از هندزفری و گوشی و وسایلی از این دست زیر مقنعه و مانتو!

۳- روش استفاده از لپ تاپ  که ترم های آتی ایشالا بهتون آموزش میدم! الان اینایی که گفتم رو پاس کنین،پیش نیازشه!

۴-روش چهارم روش تقلب در امتحان تستیه (به غیر از کنکور) که باید کار با ماشین حساب رو بلد بود. اگه از ماشین حساب مهندسی استفاده کنین بهتره چون تعداد ارقامش بیشتره!!

امیدوارم فیض اکمل رو برده باشین!

قبل از خداحافظی خواهشا خاطرات تلخ و شیرینتون رو در مورد تقلباتون اینجا بنویسین. تو نظرخواهی هم شرکت کنین! 

به قول استاد هدایتی اگه سوالی هست بپرسین و گرنه بفرمائین!

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۹۰/۰۱/۲۱
  • ۴۲۶ نمایش
  • alialialimtf@

نظرات (۱۲)

همیشه از تقلب کردن میترسیدم به خصوص اگه موقع امتحانات ثلث و ترم میبود...ولی بهترین خاطره ای که از تقلب یادمه سال دوم دبیرستان درس زبان خارجه بود.ما یه اکیپ 8 نفره بودیم موقع امتحان زبان فقط یکی از دوستامون که زبانش خیلی عالی بود درس رو میخوند بعد موقع امتحان اون رو وسط مینشوندیم و به صورت شبکه ای نه تنها ما 8 نفر بلکه تقریبا کل کلاس از وجود ایشون بهره میبردن و معلم گرامی ما هم مشغول برگه تصحیح کردن بودن .ولی یه بار بعد از تمام شدن زمان امتحان و البته تلاش بی وقفه ی ما در تقلب گفت برگه ها برای خودتون ...ببریدخونه به عنوان نمونه سوال حلش کنید...من رو میگی شدم این جوری


چه ضدحالی خوردین!!
احمدیان و جانزاد رو خوب اومدی.. ولی وختی اسم حاجی آقائی میاد، تمام موهای تنمان می سیخد! ( برای دوستانیکه نمیشناسنش باس بگم که مث رجبی خودمونه!.. حتی بدتر از اون!)
امتحانات آمار یادت میاد؟!! هممون میرفتیم پشت میز و جزوه باز کل سوالا رو حل کردیم و حال استاد گرامی، آقای ادبی رو گرفتیم!(ناگفته نمونه که ایشون در امتحان پایان ترم ی پوستی از ما کند که نگو...!!هممونو نقره داغ کرد!)
یاد دبیرستان کردی و خاطرات کهنه رو نو کردی!


ادبی و اون چشمای ترسناکش!! معلم مظلومی بود!!!!!!
هی روزگــــار، !
ن
واسه قبلیست.ای+ن


کثآآآفت!! ببخشید،از جمله ی قبلی جامانده بودیه!
سلام.من دیروز نظر دادم ولی نمیدونم چرا نیومد!
از اونجایی که خیلی زیاد بود،دیگه حوصله ندارم بنویسم.ای نظر به جای اون نظر


حقته!!
لااقل عوضش حضوری به خودم بگوووو!!
این هم یکی از روش های بالا بردن تعداد نظراته!! مجبورا خودم می نویسم!!!
باحال ترین تقل هایی که زدم مال امتحان ترم هایی بود که(دبیرستان) مراقبمون یا جانزاد ( مسئول بهداشت و تغذیه) بود یا احمدیان(کتابدار) آخه یا می رفتند سمت پنجره و فقط دوردست ها رو می دیدند یا روی صندلی چرت می زدند!!
ما بیشتر خندمون می گرفت تا حس تقلب!
قشنگ ترین تقلب من بر میگرده به امتحان ترم اول ادبیات سال سوم....
محل امتحان بیشتر ما بچه های ریاضی توی ی کلاس بود که اصلا از راه رو کسی نمیتونست داخلش رو ببینه...
ما هم به خاطر این قضیه کتابدارمون رو که خیلی با ما خوب بود رو مراقب خودمون گذاشتیم...
اونم فقط به ما گفت راحت باشین ولی سر و صدا نکنین!!!
همه ی بچه های داخل کلاس 20 شدن ولی بچه های دیگه که خارج از کلاس بودن
و البته تعدادشون دو برابر ما بود 2 3 تا بیشتر 20 نداشتن


کتابدارا همشون مهربونن! مثل احمدیان کتابدار ما!!!!
آخه ادبیات هم درسه که تقلب می کنین براش؟!!
سلام،چرا بدبد چی به مردم یاد میدی؟؟!!!
کلا من به رفقا پیشنهاد میکنم از تقلب استفاده نکنن.ولی یه خاطره دارم از تقلب که برمیگرده به سال اول دبیرستان.که مفسر کلاس که مثلا امین معاون شد تو اون امتحان،بعد از دادن برگه خودش در حال رسوندن تقلب به بچه ها بود،غافل از اینکه معاون یه چند دقیقه ای که پشت مفسر بود.
یا حق


خب بعدش!....
سلام
پست جالبی بود. خود من از بیشتر روش های تقلب تا حالا استفاده کردم البته تو دبیرستان. تو امتحانای دانشگاه تا حالا نتونستم تقلب کنم.
راستی شما یکی از روش های تقلب رو نگفتین . اونم تقلب به روش open book.
این روش، روش محبوب منه. البته از این روش بیشتر در مواقع امتحان های کلاسی و میانترم میشه استفاده کرد.
من کلی خاطره از تقلب دارم و البته همیشه تقلب هام موفق بوده و طعم شکست رو نچشیدم
البته ی دو سالی میشه که دیگه تقلب نکردم
فیعلا


سلام. ظاهرا که شما استادی!! اپن بوک هم روش بسیار کم استرسیه که توصیه میشه!
یعنی واقعا تو دانشگاه تقلب نکردین؟! ایولله بابا!
خب یه دونه از اون خوباشو تعریف کن فیض ببریم!
سلام . خوبی؟ راستی تو چرا زیست میخوندی؟ اگه زیست میخوندی چرا یهو سر از دانشگاه ما درآوردی؟! یه جای کار میلنگه
اول یه خاطره از دبیرستان! همیشه یه صندلی جلوی ردیف اول میذاشتم که نیم متر با تخته فاصله داشتم ولی زمان امتحانا میرفتم ردیف آخر تا به برو بچه های کلاس کمکی کرده باشم! یه بار سر امتحان شیمی 2 بود رفتم پیش دوستم نشستم که هیچی نخونده بود! تاکید میکنم هیچی!! قرار شد اون برگش رو سفید بذاره تا من برگه ی خودم رو کامل کنم بعد برگه ها رو عوض کنیم! وسط امتحان معلم بهش گیر داد که چرا نمینویسه! اون دیواااااااااااااانه هم شروع کرد به نوشتن! من فکر کردم واسه رد گم کنی داره خودکارشو رو میز تکون میده!
خلاصه برگه ها رو عوض کردیم او سریع رفت تحویل داد و رفت بیرون, من تا اومدم به خودم بیام دیدم دوست احمق من تو برگه ی امتحان شیمی 2 , درس جغرافیای ساعت قبل رو که هرچی یادش بود نوشته! دریغ از یه میلی متر فضای سفید تو کاغذ!
وقت امتحان هم تموم شد و من عین احمقا برگم رو تحویل دادم!
جالب تر از همه اینجا بود که اون تنها کسی بود که شد 20 بین دوتا کلاس و من یه صفر خشگل!!!!!!!!!!
آقا بیخیال تقلب


یعنی می خوای بگی یادت نمیاد اول دبیرستان زیست داشتی؟!!!!
خیلی بامزه بود
سلام.ایول اخوی.
ترم پیش میخواستم سر جلسه ی فیزیک 2 به دوستم تقلب بدم که یهو برگه افتاد و بنی جمالی متوجه شد.برگه رو از دستم گرفت ولی حرفی نزد.بعد از چند دقیقه خودکار از دستم افتاد رفتم بردارم دستم خورد به برگه سوالم افتاد پایین.این دفعه بنی جمالی از دستم برگه رو گرفت.در حالی که یه سوال حل نکرده بودم.دوستم به خاطر نرسیدن تقلب و کم شدن نمره درسشو حذف کرد.
یا علی


سلام! چقدر بدشانسی، واقعا که نوبری دادا !
سلام
خیلی باحال بود...
واقعا خوب نوشتی.. دمت گرم!
از تیکه ای هم که به رجبی انداختی، واقعا حال کردم ( خله موله! )
ی خاطره برات بگم!! از امتحان ترم فیزیک1:
من و ی بنده خدایی(که اتفاقا این ترم، T.A استاد خان بابایی رو داره!) آخر سالن تربیت بدنی، کنار هم نشسته بودیم!.. همین بنده حدا، سوال 1 امتحان رو بلد نبود حل کنه و آقا چشتون روز بد نبینه ان شاء الله، از دقیقه یک امتحان شروع کرد:
"مجتبی.. سوال 1 چ جوری حل میشه؟!"
"مجتبی؟!"
"مجتبی؟!"
منم جواب میدادم:
" مجتبی و کوفت! مجتبی و زهر! .. وایسا من خودم بنویسم ، بهت میدم جوابو! "
اصلا ول کنِ ماجرا نبود!... تا اینکه 20 دقیقه مونده بود امتحان تموم شه، من رو برگه سوالم، جواب سوال رو نوشتم و در یک حرکت انتحاری برگه هامونو با هم عوض کردیم!
ایشون هم شاد و شنگول، جواب رو گرفت تو برگه اش کپی کرد و بعد امتحان هم ی تقدیر درست و درمون ز من نمود!
جوابا اومد و فهمیدیم که جوابم غلط بود!!!.. و قضایای استاد بنی جمالی در ایام بین دو ترم!!


ممنون که اینجا رو از کسادی در اوردی!
خاطره ات همیشه تازگی داره. اوجش هم اون آخرشه!!!!!
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
سکسکه

از گونه های کمیاب مذکّر که بالغ بر 20 سال:
دفتر خاطرات دارد؛
داستان می نویسد؛
و اخیرا شعر هم می گوید؛