سکسکه

اینجا کجاست؟! جائی برای انتشار سکسکه های ذهن من

سلام. راستیــتش اول خواستم این پست رو تو فیس بوک بزارم بعد دیدم این ملت با ساده ترین و البته بی ربط ترین موضوعات کل کل های سیاسی و مذهبی راه میندازن بی خیالش شدم!

پرانتز باز: مثلا همین امروز تو بحبوحه ی تسلیت و اظهار همدردی با مردم آذربایجان یارو یه عکس از سگ امداد میزاره که داره اجساد رو پیدا می کنه و حق به جانب میگه سگ نجس نیست! سگ مظلوم(!!!)، چرا باید نجس باشه وقتی داره اینهمه خدمت می کنه به آدم..و ادامه ماجرا که دیگه خیلی تابلوئه..لایک های بی شمار!! وللش...ضمن عرض تسلیت به همه ی آذری ها...پرانتز بسته!

پستم در مورد خداست...سوالی که شاید اکثر آدما خودشون برا خودشون طرح می کنن و جوابشون هم فقط به خودشون میدن!

باید اعتراف کنم موضوع این پست وسط دعای جوشن کبیر به ذهنم خطور کرد، و اون اینکه کدوم اسم یا صفت از 1001 اسم و لقب خداوند متعال بهت آرامش میده؟...یا یه طور دیگه، کدوم صفت زودتر به ذهنت میرسه وقتی به خدا فکر می کنی؟

و اینکه کدوم بند از دعای 100 بند بیشتر دل شما رو به دست می آره؟! 

همه ی اینها واقعا یک سوال بود فی الواقع!

اول هم خودم جواب می دم:

من وقتی این جمله رو که میگه :علاقه خداوند به بندگانش بالاتر از عشق مادر به فرزندشه" تجسم می کنم...زودی می دوّ ام بغل خدا!

  و از بین بندهای دعای جوشن کبیر با بند" یا عدتی فی شدتی یا صاحبی فی وحدتی..." خر کیف میشم! ولی کو تاثیر؟ کو عمــــــــــل؟!

چشماتون خسته شد ببخشید!

  • alialialimtf@

انتهای شب ، ابتدای صبح – چهار راه نواب:

درحالیکه ما و دوستانمان داریم بعد از یه هفته نمایشگاه خیابانی نیمه شعبان بساط رو جمع و خیابونو تمیز می کنیم؛

من: ممـــدآقا ! مواظب بــــاش ...... (ویــــــــــژژژژژژ)......یا ابوالفضل...(وییییـــــــــــــــــــــژژژ)

ممدآقا از ترس به گوشه ی خیابون پرید و افتاد توی جوی آب!

دو بچه مایه دار با ماشین های شاسی بلند و کوتاشون داشتند توی این خیابون طویل -و البته خلوت- گُرگم به هوا بازی می کردند.

درحالی که - از تعجب و ترس- چشمامون قدر نعلبکی شده بود، گرد و خاکی که تا 4 راه شهدا بلند کردند را پی گرفتیـــم.

ممدآقا (در حالی که از ترس قوزفـیش شده بود): به خیر گذشت! نزدیک بود بیافتند رو سرِ ما!

کمی بعد چندین موتورسوار عربده زنان از آن طرفِ کمربندی عبور می کردند و دادِ زن و مرد عابری رو درآوردند.

به فاصله ی کمتر از 10 دقیقه سر و کله ی «بی ام و» قدیمی وارفته ای پیدا شد که دستی کشان و قِن قِن کنان از کمربندی پیچید تو نواب –جایی که ما ایستاده بودیم- و تماشاچیان را به وجد آورد!!! من پارچه ای که تا می کردم را انداختم زمین، ممدآقا دوباره از کنار طاق نصرت دوید تو پیاده رو و بقیه بچه ها هم هر کدام جان خودشونو گرفتند و فلنگ رو بستند.

در حالی که دنبال چشمان از حدقه بیرون افتاده مان روی زمین می گشتیم همه مان به یک موضوع یکسان فکر می کردیم، به اینکه مگه قرار نبود شبها که ما می خوابیم آقا پلیسه بیدار باشه تا ما خواب خوش ببینیم و اون هم بیاد این رانندگان یاغی رو شکار کنه؟! مگه آقا پلیسه زرنگ نیست؟ پس ماشین گشت و برگه جریمه مال کِی هست؟! نمی دونم مردم پلیس رو دوست دارن یا نه اما من بعد دیدن این حوادث با خودم کلی کلنجار رفتم تا بهش احترام بزارم!! شاید واسه همین چیزهاست که دیگه شعر "آقا پلیسه زرنگه" رو به بچه های این دور و زمونه یاد نمیدن!

در آخرچند پیشنهاد به مسئولان ذیربط: 1 – نام خیابان شهید نواب را عوض کنید بزارید پیست اتوموبیلرانی نواب! ( سایر خیابونا خصوصاً خیابان مدرس هم به همین ترتیب.)

2- ترتیبی بدهید شیشه های خانه های مردم دوجداره شود تا هنجارشکنان عزیز شبها راحت تر به تمرین آواز بپردازند و عربده بکشند!

3- اطراف پیاده رو ها فنسی کشیده شود تا مبادا اگر خدای ناکرده فرمون از دستشون سر خورد و کوبیدند به مغازه مردم و درختای نارنج، ماشینشان کتلت نشود.

4- مامورانی گماشته شوند تا اگر صدای اعتراض کسی از خانه اش بلند شد، باتوم را تو صورت طرف خورد کند مبادا روحیه این دلاوران تضعیف و غرورشان شکسته شود!

5- انتظار می رود وسایل پذیرایی، کاپ قهرمانی رالی، دوربین و خبرنگـــار و ...نیز در انتهای مسیر برای راحتی این عزیزان حتما فراهم گردد!


  • alialialimtf@

السلام ای ماه پنهان پشت استهلال ما

 ما به دنبال تو می گردیم و تو دنبال ما

 ماه پیدا‌‌ ماه پنهان ماه روشن ماه گم

 رویت این ماه یعنی نامه اعمال ما

 خاصه این شب ها که ابر و باد و باران با من است

 خاصه این شب ها که تعریفی ندارد حال ما

کاش در تقدیر ما باشد همه شب های قدر

 کاش حوْل حالنایی تر شود احوال ما 

این سحرها در زلال ربنا گم می شویم

این سحرها آسمان گم می شود در بال ما

 ما به استقبال ماه از خویش تا بیرون زدیم

 ماه با پای خودش آمد به استقبال ما

 گوشه چشمی به ما بنمای ای ابرو هلال 

تا همه خورشید گردد روزی امسال ما

 

         علیرضا قزوه         

 

حلول قمر مبارک رمضان بر اهل صیام مبارک باد.

  • alialialimtf@

سخن ناب

۱۴
تیر
به مناسبت ایام مبارک نیمه شعبان حدیثی رو تبرکا تقدیم می کنم:

امام زمان (عج) می فرمایند: ملعون است، ملعون است کسی که نماز مغربش را به تأخیر بیندازد، تا زمانی که ستارگان آسمان پدیدار شوند.                  (بحارالأنوار، ج ۵۲، ص ۱۵)

  • alialialimtf@
یه آدم تا چه حد می تونه سوتی بده آخه؟!!

چند روز پیش رفته بودیم دانشگاه در به در دنبال دکتر بخشی()! پیداش نکردیم....من رفتم تو آموزش که بپرسم این یارو اصلا میاد اینورا یا نه.

نیازی (دفتردار) و یه مراقب امتحانی وایستاده بودند کنار پنجره. نور به شدت می زد تو اتاق..گفتم: سلام آقای نیازی...گفت سلام علیکم  گفتم: ببخشید دکتر نیازی هستند!!!!!!!!! و همینطور محو تماشای اون دو نفر و منتظر جواب بودم()...که یهو از لبخند کوچک مراقبه()، فهمیدم چه سوتی عظیمی دادم...عذرخواهی کردم() و جوابمو گرفتم اومدم بیرون دیگه یه ۳-۴ روزی هست اونورا پیدام نمیشه....

 

  • alialialimtf@
سلام دوستان!

الان یه حس خیلی عالی و یه حس خیلی بد رو می تونم با هم احساس کنم...خوشحالم - بشدت- از این که امتحانای لعنتی تموم شد - ترم بهار و ۲۰ واحد واقعا پدر در میاره- و بدجور ناراحتم چون امتحان انتقال جرم رو ... ولش کن!

امروز به قول یارو می خوام یه خاطره از خودم در وکنم! خاطره ای که همین ۲-۳ روز پیش اتفاق افتاد! :

فرض کن فقط یک روز برای درسی مثل صنایع غذایی۱ فقط و فقط یک روز وقت داری و فرداش هم انتقال جرم. آدم با کلی استرس بیاد تمومش کنه درست ۱ ساعت مونده به امتحان!

آقا رفتیم سرجلسه نشستیم که نشستیم.

۵ دقیقه نشستیم، ۱۰دقیقه نشستیم،چون دکتر بنده خدا تازه کاره و راش دوره و سر میکروبیولوژی هم سابق دیر کردن داشت باز هم نشستیم!  ۲۰ دقیقه نشستیم...هی دوره می کردیم..نیم ساعت...هی ورق بزن.....حالا نیازی و رحیم پور پشت سر هم فرت فرت با موبایلش تماس می گیرند در دسترس نیست!!

دقتون ندم سر ۵۷ دقیقه که واقعا راس ۶۰ دقیقه می خواستم بلند شم برم دیدیم رحیم پور با یه کپه کاغداذ آچار اومد تو...بنده خدا برای اینکه گند دکی رو بپوشونه رفته بود ۶ تا سوال -از تو جیب عقبش!!نه جزوه-در اورده بود و داده بود ما! سوالا هم یکی از یکی چرت تر ...

آخه نوشابه سازی چه دخلی به غذایی۱ داره!؟! یا آنزیم زدایی....

یارو از بس هول کرده بود سر نوشتن، سوال اولش بشدت مفهومی در اومده بود: " اصول اساسی شیر را بطور کامل بنویسید!!!!!!" ها ای که وگفتی ای یعنی چه!؟!؟!

 الکی چارتا چغول پغول نوشتیم دادیم بهش....خانوما هم که امتحانش رو جدی گرفته بودند سخت مشغول نوشتن بودند!

به هر حال اومدیم بیرون و از اعماق میسوختیم چرا که اینهمه وقت براش صرف کردیم و از امتحان فرداش- جرم و عملیات واحد- عقب موندیم!...الان که دارم فکر می کنم می بینم اگه به جای یک روز وقت واسه جرم گذاشتن اون یه روز ص.غذایی هم جرم می خوندم  الان اینطوری جرم رو ....!! -ای بابا هر چی میخواد آدم فراموش کنه نمیشه!!-

پیشنهاد:

- از ترم بعدی کلیه امتحانات بعد از ظهر  راس ۱۴ و تمامی امتحانای آقای دکتر!! ساعت ۱۸ برگزار شود.

- قبل و بعد از امتحانای دکی جان یه ۲-۳ روزی فاصله باشه تا ما امتحانای دیگه رو با خیال آسوده تری بدیم.

- یه هواپیمای شخصی، هلیکوپتری، قایقی،پیک موتوری،خری قاطری چیزی بفرستیم سوادکوه، بلکه دکی جان سر وقت برسه یه موقع هلاک نشه وقتی عجله میکنه!

- سوالای زاپاسی رو بقیه اساتید طراحی و در بایگانی خانوم گل (ره) نگه داری کنن اگه نیومد حداقل یه امتحان درست و حسابی بدیم!

- در صورت قبول نشدن هیچ کودوم از موارد فوق حداقل وسایل و لوازم پذیرایی اعم از آب هویج و آب انار و کیک و میوه و... آماده باشه بچه ها مردند از بس به دیوار یا صورت همدیگه زل زدند و لبخندهای تصنعی زدند!

تابستون خوش بگذره.....به امید دیدار!

یییییییییییییییییووووووووووووووووووووووهههههههههههههوووووووووووووووووووووووو!

اوه اوه اوه باز جرم یادم افتاد.... 

  • alialialimtf@

مرتد سوم...

۲۵
ارديبهشت

    به بچه خفاشی که به ساحت امامان مظلوم شیعه اهانت کرد و به بچه های سرراهی "بالاترین" که کارگردانان این بازی اند.

 بسم رب النور

بسم رب العشق

بسم رب الهادی المهدی

آن که شعر و هرچه موسیقی ست

نذر درگاهش

آن که پاکان هنر در پای او سجاده افکندند

بسم رب العشق

آن که حافظ ها و سعدی ها

عشق او و آل او را بر زبان دارند

بسم رب الهادی المهدی

صاحب عصری که عالم وامدار اوست

گرچه دجالان بدآهنگ

گرچه شیطان های بد ترکیب

داردار و واق واق خویش را آواز می گویند

این نه موسیقی ست

این نه شعر و نه ترانه

این همه فحش است

این فضیحت نامه ی صهیون و آمریکاست

بچه های نطفه هایی از لجن روییده در مرداب

کارگردان

استخوانی پرت خواهد کرد

پیش دم جنبانی چلپاسه ای بدبو

آن دَل هرجایی یابو

 

مزد وق وق کردن سگهای بی اصل و نسب این است

مزد سگدوخوانی این از شغالان بدصداتر

مزد این چندین دهان بی چاک

استخوانی

مزد این مزدورهای مست عیاشش

فکر چندین جایزه از دست خام چند خاخام اند

جایزه در راستای  فکرهایی از جنابت تا جنایت پُر

 جایزه در راستای گنده گویی ها و چیزی از همین هایی که می دانید و می دانند

پولهای هرزه سهم حنجر بدبوی فحاشش

 

مرتدند اینان نه یک تن شان

مرتد اول همین بالاترین با بچه های تخس بی مادر

با همان اصحاب یک پاشان به اسرائیل

با همان  مسئول کلاشش

مرتد دوم

کارگردان چنین آهنگ بد آهنگ

مرتد سوم همین خفاش عیاشش ...

مانده آن سو مادری چشم انتظار راه

مادری شرمنده ی  شاهین...

                           نه ،  خفاشش!


      «علیرضا قزوه» 

 وبلاگ عشق علیه السلام

  • alialialimtf@

بشناسیم ظالم را...

۰۶
ارديبهشت
فاطمه را دیروز در کوچه ها زدند...امروز فرزندانش را در خیابان.

  • alialialimtf@

فاطمه فاطمه است...

۰۵
ارديبهشت

ایــــــام عزای مادر مـــــا 

صدیقه طاهره فاطمه الزهرا سلام الله علیها 

 بر مسلمین تسلیت باد!

 

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۰۵ ارديبهشت ۹۱ ، ۱۵:۲۵
  • ۲۳۸ نمایش
  • alialialimtf@

چیچی بیّه؟!؟!

۰۵
ارديبهشت

جوک ســـــــــــــــــــــــــــــــال...

  • alialialimtf@
سکسکه

از گونه های کمیاب مذکّر که بالغ بر 20 سال:
دفتر خاطرات دارد؛
داستان می نویسد؛
و اخیرا شعر هم می گوید؛