سکسکه

اینجا کجاست؟! جائی برای انتشار سکسکه های ذهن من

وقتی آقا معلم دیــــــــــر کــــــرد!

چهارشنبه, ۳۱ خرداد ۱۳۹۱، ۰۶:۳۵ ق.ظ
سلام دوستان!

الان یه حس خیلی عالی و یه حس خیلی بد رو می تونم با هم احساس کنم...خوشحالم - بشدت- از این که امتحانای لعنتی تموم شد - ترم بهار و ۲۰ واحد واقعا پدر در میاره- و بدجور ناراحتم چون امتحان انتقال جرم رو ... ولش کن!

امروز به قول یارو می خوام یه خاطره از خودم در وکنم! خاطره ای که همین ۲-۳ روز پیش اتفاق افتاد! :

فرض کن فقط یک روز برای درسی مثل صنایع غذایی۱ فقط و فقط یک روز وقت داری و فرداش هم انتقال جرم. آدم با کلی استرس بیاد تمومش کنه درست ۱ ساعت مونده به امتحان!

آقا رفتیم سرجلسه نشستیم که نشستیم.

۵ دقیقه نشستیم، ۱۰دقیقه نشستیم،چون دکتر بنده خدا تازه کاره و راش دوره و سر میکروبیولوژی هم سابق دیر کردن داشت باز هم نشستیم!  ۲۰ دقیقه نشستیم...هی دوره می کردیم..نیم ساعت...هی ورق بزن.....حالا نیازی و رحیم پور پشت سر هم فرت فرت با موبایلش تماس می گیرند در دسترس نیست!!

دقتون ندم سر ۵۷ دقیقه که واقعا راس ۶۰ دقیقه می خواستم بلند شم برم دیدیم رحیم پور با یه کپه کاغداذ آچار اومد تو...بنده خدا برای اینکه گند دکی رو بپوشونه رفته بود ۶ تا سوال -از تو جیب عقبش!!نه جزوه-در اورده بود و داده بود ما! سوالا هم یکی از یکی چرت تر ...

آخه نوشابه سازی چه دخلی به غذایی۱ داره!؟! یا آنزیم زدایی....

یارو از بس هول کرده بود سر نوشتن، سوال اولش بشدت مفهومی در اومده بود: " اصول اساسی شیر را بطور کامل بنویسید!!!!!!" ها ای که وگفتی ای یعنی چه!؟!؟!

 الکی چارتا چغول پغول نوشتیم دادیم بهش....خانوما هم که امتحانش رو جدی گرفته بودند سخت مشغول نوشتن بودند!

به هر حال اومدیم بیرون و از اعماق میسوختیم چرا که اینهمه وقت براش صرف کردیم و از امتحان فرداش- جرم و عملیات واحد- عقب موندیم!...الان که دارم فکر می کنم می بینم اگه به جای یک روز وقت واسه جرم گذاشتن اون یه روز ص.غذایی هم جرم می خوندم  الان اینطوری جرم رو ....!! -ای بابا هر چی میخواد آدم فراموش کنه نمیشه!!-

پیشنهاد:

- از ترم بعدی کلیه امتحانات بعد از ظهر  راس ۱۴ و تمامی امتحانای آقای دکتر!! ساعت ۱۸ برگزار شود.

- قبل و بعد از امتحانای دکی جان یه ۲-۳ روزی فاصله باشه تا ما امتحانای دیگه رو با خیال آسوده تری بدیم.

- یه هواپیمای شخصی، هلیکوپتری، قایقی،پیک موتوری،خری قاطری چیزی بفرستیم سوادکوه، بلکه دکی جان سر وقت برسه یه موقع هلاک نشه وقتی عجله میکنه!

- سوالای زاپاسی رو بقیه اساتید طراحی و در بایگانی خانوم گل (ره) نگه داری کنن اگه نیومد حداقل یه امتحان درست و حسابی بدیم!

- در صورت قبول نشدن هیچ کودوم از موارد فوق حداقل وسایل و لوازم پذیرایی اعم از آب هویج و آب انار و کیک و میوه و... آماده باشه بچه ها مردند از بس به دیوار یا صورت همدیگه زل زدند و لبخندهای تصنعی زدند!

تابستون خوش بگذره.....به امید دیدار!

یییییییییییییییییووووووووووووووووووووووهههههههههههههوووووووووووووووووووووووو!

اوه اوه اوه باز جرم یادم افتاد.... 

نظرات (۳)

این آقای دکتر خیلی اعجوبه هستن اون سری که جای ایمان اومدم کلاس خوب درک کردم


واقعا ایمان جان!
سلام
نگران جرم نباش.. آخرش ایشالله ی جور نمره میده که هم خدا راضیه و هم خلق خدا!
منو بگوووو! کلا 4تا امتحان داشتم اونم با برنامه خیلی خوبی که داشتم و واسه هر امتحان 3 الی 4 روز وقت داشتم، جــــــــــــــان متین انقد خسته شدم که نگوووو.. نمیدونم چرا.. ولی خـــــــــــــیلی خستم
قضیه بخشی رو هم شنیده بودم! چه داستانیه که سوالا رو استاد باید همراه خودش ببره و بیاره؟!.. احتمالا میدادن به نیازی سوالا رو و نیازی هم سوالا رو به بچه ها... ! ( شوخی کردم.. آقای نیازی، واقعا مرد محترمیه ).. سوالا باید دست دفتر دانشکده باشه. یعنی چی که سوالا رو باید استاد با خودش ببره؟!.. یا مث قضیه مهدی پور؟!! امروز وسط امتحان دیدیم رحیم پور، گوش بخشی رو کشیده و داره ایشونو کشون کشون میبره تا فلکش کنه؟!!
تابستون به همه خوووووووووووووووش بگذره ایشالله.. و برا دوستانی که میخوان محکم بشینن برا ارشد امسال بخونن، از ته دلم آرزوی موفقیت میکنم..



الان تو خسته ای من چیم په؟!!! 4 تا امتحان داشته عرض 2 هفته داره ناله می کنه!! برو خدا رو شکر کن جای من نبودی -در عرض 11 روز 8 تا امتحان دادم!!!!!!!!-
شنیده ها حاکی از این بود که استاد تو بارون و سیل اطراف بهنمیر گیر افتاده بود و اگه بخوایم پیازداغش هم زیاد کنیم داشت غرق میشد اهالی بهنمیر نجاتش دادند!!!
رحیم پور: بخشی! دَ...بچه بد...دَ....دَ....دهنت فلفل می ریزم الان میندازمت گوشه کمد تاریک آل تو رو ببره!! بخشی: آقا ببخشید دیگه نمی کنم...(آیکون موری و شیون)...ااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااَ اَ ...
ممنون که واسشون دعا می کنی...خوشبحال هرکی بخونه! دوست عزیزمونو می گم...این 28 قهوه تلخ خداییش باحال بود!!
سلام...

چه جالب...
به نظرم شما باید اعتصاب میکردین و اصلا امتحان نمیدادین مگه وقت آدم وقتش رو از سر راه آورده که واسه امتحان دادن هدرش بده


سلام
دیگه وقتش گذشته بود واسه اعتصاب....!
ممنون که سر زدین
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
سکسکه

از گونه های کمیاب مذکّر که بالغ بر 20 سال:
دفتر خاطرات دارد؛
داستان می نویسد؛
و اخیرا شعر هم می گوید؛