سکسکه

اینجا کجاست؟! جائی برای انتشار سکسکه های ذهن من

۲۵ مطلب با موضوع «مطلب و دل نوشته مذهبی» ثبت شده است

روز معرفت، روز تجلّی!

برداشتی آزاد از دعای عــــــرفه



امام بر بلندی کوه، دستش را مانند مسکینی که غذا می طلبد رو به آسمان دراز کرد؛

در این حال، خداوند در قلم تجلی کرد و امام قلم را از روی صخره برداشت و به روی تخته ی آبیِ آسمان، خطوطی را ترسیم می کرد:

رسمِ انسان بود! سر را با چه دقتی می کشید، اعضا و جوارح را چه طرحی می زد. چه چرخش قلمی!

منافذی را با دقت ترسیم می کرد که فکر این ظرافت به مخیله بشر هم خطور نمی کرد.

از عصب بینایی تا روزنه های ورود صدا به گوشش  

یا از دنـده ها، مفاصـل و غـضروف های رویـَـــــــش

از پوست، گوشت و مویش، از هر شریان و جریانی و یا اسرار پیشانی!

از تقلای تکه گوشتی به نام زبان، تا محلّ رویش هر دندان و یا حتی پرده های منسوخ دوران نوزادی انسان!

قلم را که از آسمان جدا نمود، تصویر کامل انسانی زیبا نمایان شد، باز هم خداوند تجلی می کرد.

امام برای این همه زیبایی و حکمت و نعمت، حمد خدا گفت و بارها فرمود:

از دست و زبان که برآید       ***      کز عهده شکرت به در آید


ناگهان، با حالتی مغموم، نقاش قلم را به روی زمین انداخت، آهی کشید و مانند ابر بهاری به پهنای صورت اشک ریخت.

گویا صفحه ی ظاهر ترسیم شده انسان، پیش چشمش ورقی خورده بود و باطن آن انسان خوش سیما و خوش تراش، هویدا شده بود. باطنی که امام را می گریاند!

زانوان امام عجب رمقی داشت که هنوز ایستاده و پابرجا مانده بود وقتی با آن شدت برای انسانِ مصوّرش گریه می کرد...اگـرچه چندی بعد دیگر آن رمق هم در کنار جنازه فرزندش از زانوان گریخت!

باد که دستور وزیدن گرفته بود، صدای ناله امام را به گوش همه می رساند که گریه می کرد برای انسان؛

برای جهل عظیمش و بخاطر لطف پروردگار به او

برای کردار زشتش و بخاطر مهربانی کردگار به او

برای دوری اش و بخاطر نزدیکی آفریدگار به او [1]

و برای فقر و گستاخی و غرور و آن همه «لات»هایی که هنوز نشکسته اند و «عزّی»هایی که هنوز در زندگی بشر پابرجـایند و البته به خاطر نگاه کریمانه حضرت حق به انسان.


اشک های امام که خاکِ زیرِ پایِ مبارکش را گِل کرد، آنگاه بود که با صدای بلند از آن تصویرگر بزرگ به خاطر همه بدی های بشریت عذر خواست و برای او آن قدر دعا کرد و آن قدر انابه نمود تا آن ورق برگشت و آن صورت زیبای انسان بار دیگر نمایان شد!

خدا که تجلی می کرد در باد، در قلم، در انسان، در اعضا و جوارح و شریان، در برگ های درختان، دل امام آرام می شد.

اصلا دلش برای همیشه آرام بود، چرا که «تجلی خداوند» را در «همه چیز» می دید، در «همه چیز». از غیب سخن نمی گویم، او خودش با دستانی کشیده و چشمانی اشک بار و صدایی بلند از فراز کوه فریاد می زد:

  «اِلهی عَلِمتُ بِاختلافِ الاثارِ و تَنَقُّلاتِ الأطوارِ اَنَّ مُرادَکَ مِنّی اَن تَتَعَّرَفَ اِلَیَّ فی کُلِّ شَیءٍ حَتّی لا اَجهَلَکَ فی شَیء »

پروردگارا من از اختلاف تأثرات و گوناگون شدن تحولات جهان بر من، دانستم غرض تو از آفرینشم آن است که تو خود را در "هر چیــزی" به من بشناسانی!  

و این «همه چیز» گمشده انسان بود. کلــــیدی بود که زندگی او را متحول می کرد و به سوی آن یگانه جهت می داد.

با غروب آفتاب دیگر مفاتیح دل امام بسته شده بود، و او آماده سفری بی بازگشت به سوی نینوا می شد، زیرا خداوند در غروب آفتاب برای او تجلّی کرده بود.

و حسین(ع) نیز جلوه ای شد پرتشعشع از تجلی پروردگار!

و حسین(ع) رمز عرفه شد.

 


علی متین فر

 


[1]  الهی! ما الطفک بی مع عظیم جهلی و ما ارحمک بی مع قبیح فعلی الهی ما اقربک منی و ابعدنی عنک... (دعای عرفه)



پی نوشت: لطفا منو در جریان نظراتتون بزارید، متشکرم! 
  • alialialimtf@

حجاب

چادری ها خودشون از همه بدترند!

·         دوستی با لب و لوچه آویزان می‌گفت: چادری ها خودشون از همه بدترند!

·         گفتم: از کی تا الان، چادر ملاک خوب و بد بودن شده؟ تازه مگر حجاب فقط به چادر محدود شده؟ علما یا حتی طراحان لباس، کامل‌ترین مدل پوشش اعضای بدن زن رو چادر معرفی می‌کنن، اگه لباس بهتری هم هست معرفی می‌کنن. نکته دوم اینکه، اگه چند خانم چادری دست از پا خطا کردند، نباید به حساب همه زنها نوشت! درست مثل سربازی که تو سخت ترین شرایط نبرد، خیانت می کنه یا سهوا خطایی استراتژیک مرتکب میشه، آیا همه سربازها و فرماندهان، خائن و وطن فروش‌اند؟

 

خدا مهربان‌تر از آن هست که بخاطر چند تار مو عذابم کند...

·         کسی می‌گفت: خدا بزرگ‌تر و مهربان‌تر از آن هست که بخاطر چند تار مو و لب سرخ و شلوار چسبان مرا عذاب کند...

·         گفتم: اما در حقیقت، خداوند نه پسرخاله من هست و نه تو! نه تعصب ایرانی و غیرایرانی دارد و نه حقی را ضایع می‌کند. وقتی حجاب مثل نماز و حج و روزه در قرآن بر مسلمین واجب شده و حدودش مشخص گردیده است، بی توجهی و یا کم توجهی به آن با هر توجیهی، دهن کجی به حکم قاطع خداست. آیا می‌توان گفت: خدا بزرگتر از آن است که به خاطر ترک دو رکعت نماز واجب، خوردن یخ در بهشت وسط ظهر ماه مبارک با دهان روزه، یا بخاطر دستبرد تنها 1000 تومان از جیب دیگری (و اختلاس با 11 تا صفر) و ... مرا بازخواست و مجازات نکند؟ با این حساب چیزی از دین به عنوان بسته زندگی نمی ماند و هر سمت آن سوراخ شده و کپک خواهد زد!

 

حجاب عقب افتادگی می‌آورد

·         گفت: حجاب اعتماد بنفس زن را می‌گیرد؛ احساس ابراز وجود در جامعه و پیشرفتهای علمی و ... را از او می‌گیرد. کلا محدودیتش بیشتر از فوائد آن است.

 

·         گفتم: در یک کلام، اگر اسلام مخالف حضور زن در عرصه اجتماع و کار و تلاش بود، پس لزومی نداشت اصلا قوانین پوشش را وضع کند! اتفاقا دین خدا مدافع رشد زنان هست منتها با انضباط؛ انضباطی که برای مردان هم متناسب با جنسیتش درخواست شده است. چرا کسی نمی‌گوید حضرت زینب(س) با کدام اعتماد بنفس در مقابل پادشاه فاسد آن روز ممالک اسلامی، یزید، سخنرانی کرد و او را بیچاره نمود؟ کما اینکه حضرت، عفیف و محجبه بودند و در عین حال، عقیله بنی‌هاشم هم لقب داشتند، یعنی زنان مدینه سر کلاس درس ایشان حاضر می‌شدند. یا لااقل امروز چرا از خودمان نمی پرسیم بانوان ورزشکار ما در عین حفظ پوشش در رشته های سختی مانند رزمی قهرمان دنیا شده و حجاب برتر را به رخ همه می‌کشند؟ پس، می‌شود!


پی نوشت: لطفا منو در جریان نظراتتون بزارید،

  • alialialimtf@

# بازنشر به مناسبت سالگرد عملیات 4 در دی ماه 1365 و شهادت شهدای غواص

یک مرثیه‌ی صد و هفتاد و پنج نفره‌



جا داشت برای تک تک شما صد‌و‌هفتاد‌و‌پنج غریب، صد‌و‌هفتاد‌و‌پنج مرثیه‌ای جدا بنویسم.

حق آن بود که پدر رنجور و مادر از رمق افتاده‌تان به یاد غریبی شما خون گریه کنند؛ بلکه همه کسانی که از "آبی" نوشیدند که شما برای دفاع از آن "به آن" زدید ، بر "خاکی" قدم گذاردند که برای پاسداری وجب به وجبِ آن "در آن" زنده به گور شدید، از هوایی تنفس کردند که آسمانش را دروازه‌ی جهنمی برای دشمن ساختید و در سایه دینی زندگی کردند که شما تربیت‌شدگان آن مکــتب‌اید...

حق آن بود نه با افسانه و اسطوره‌های خیالی که با قصه‌ی صد‌و‌هفتاد‌و‌پنج مردِ سلحشورِ واقعی، کودکان‌مان را به خواب می‌کردیم.

و حق این بود با صد‌و‌هفتاد‌و‌پنج روایت هنرمندانه، برای صد‌و‌هفتاد‌و‌پنج سال، هنر تصویر و سینمای ما حرفی تازه برای گفتن داشت.

جا داشت به حقّ یک‌رنگی ظاهر و باطن صد‌و‌هفتاد‌و‌پنج نفره‌تان، هر کدامـمان مانند جعبه مدادرنگی، صد‌و‌هفتاد‌و‌پنج رنگِ متضاد نمی‌شدیم...

و جا دارد به یاد وحـدت‌تان، و پشت هم‌ایستادنـتان، ما نیز مرام صد‌و‌هفتاد‌و‌پنج نفره‌گی پیشه کنیم و " در حضور دشمن" ریش هم را نکشیم و ریشه یکدیگر را نسوزانیم.

به خیال خام خودشان شهید را زنده به گور کردند، نیــــست و نابود... اما تا به امروز، سالی بر ما نگذشته است مگر آن‌ بذری که دشمن سی سال پیش در خاک سرد و نمور خود پنهان نمود، جوانه زد و رشد کرد، ثمر داد و بازگشت.

مرثیه‌تان‌ را باید از زبان خودتان شنید؛ انگار روضه‌ی شما صد‌و‌هفتاد‌و‌پنج نفر، یکی‌ست.

حتم دارم آن آخرِ کار، سرهنگ بعثی دلش لرزید...آن وقتی که دستور داد دستانـتان را محکم ببندند و شیردلی با آهنگ کـشداری فریاد زد: یا عَلــــــــــــــــی!

و ذکر زیر لبتان، هم‌رنگ سربندتان، یاعلی و یا‌فاطمه شد...

با لگد دشمن وقتی خاکِ کفِ گودال از صورتتان بوسه چید، در آن وانفــسا، ذکر همه نوحه‌ی کوثریِ جماران شد:

آه از آن ساعتی که با تن چاک چاک/ نهادی ای تشنه لب صورت خود روی خاک..

در حسینیه‌ی گودال، افسوس که دست میدان‌دار بسته بود.

 

شادی همه شهدای تاریخ اسلام، از عصر رسول‌الله تا عصر بقیه‌الله، صلوات.

علی متین فر- 8 مرداد 1394



  • alialialimtf@
از غیرت بعضی ها در عجبم که حاضر نیستند کسی کوچکترین صحبت یا نقدی رو به اسطوره های تاریخیشون،اسطوره های ورزشی شون، اسطوره های سینماییشون و... بکنه - و وای به روزی که کسی صحبت کنه!!- اما تو روز روشن پیامبر دینش رو - پیامبر رحمت برای همه ی جهانیان- با وقیح ترین صفات اخلاقی توی فیلم نشون میده و طرف ککش هم نمی گزه!!؟!

متنفرم از این جور آدم ها


محمد رسول الله

  • alialialimtf@
سلام. راستیــتش اول خواستم این پست رو تو فیس بوک بزارم بعد دیدم این ملت با ساده ترین و البته بی ربط ترین موضوعات کل کل های سیاسی و مذهبی راه میندازن بی خیالش شدم!

پرانتز باز: مثلا همین امروز تو بحبوحه ی تسلیت و اظهار همدردی با مردم آذربایجان یارو یه عکس از سگ امداد میزاره که داره اجساد رو پیدا می کنه و حق به جانب میگه سگ نجس نیست! سگ مظلوم(!!!)، چرا باید نجس باشه وقتی داره اینهمه خدمت می کنه به آدم..و ادامه ماجرا که دیگه خیلی تابلوئه..لایک های بی شمار!! وللش...ضمن عرض تسلیت به همه ی آذری ها...پرانتز بسته!

پستم در مورد خداست...سوالی که شاید اکثر آدما خودشون برا خودشون طرح می کنن و جوابشون هم فقط به خودشون میدن!

باید اعتراف کنم موضوع این پست وسط دعای جوشن کبیر به ذهنم خطور کرد، و اون اینکه کدوم اسم یا صفت از 1001 اسم و لقب خداوند متعال بهت آرامش میده؟...یا یه طور دیگه، کدوم صفت زودتر به ذهنت میرسه وقتی به خدا فکر می کنی؟

و اینکه کدوم بند از دعای 100 بند بیشتر دل شما رو به دست می آره؟! 

همه ی اینها واقعا یک سوال بود فی الواقع!

اول هم خودم جواب می دم:

من وقتی این جمله رو که میگه :علاقه خداوند به بندگانش بالاتر از عشق مادر به فرزندشه" تجسم می کنم...زودی می دوّ ام بغل خدا!

  و از بین بندهای دعای جوشن کبیر با بند" یا عدتی فی شدتی یا صاحبی فی وحدتی..." خر کیف میشم! ولی کو تاثیر؟ کو عمــــــــــل؟!

چشماتون خسته شد ببخشید!

  • alialialimtf@

السلام ای ماه پنهان پشت استهلال ما

 ما به دنبال تو می گردیم و تو دنبال ما

 ماه پیدا‌‌ ماه پنهان ماه روشن ماه گم

 رویت این ماه یعنی نامه اعمال ما

 خاصه این شب ها که ابر و باد و باران با من است

 خاصه این شب ها که تعریفی ندارد حال ما

کاش در تقدیر ما باشد همه شب های قدر

 کاش حوْل حالنایی تر شود احوال ما 

این سحرها در زلال ربنا گم می شویم

این سحرها آسمان گم می شود در بال ما

 ما به استقبال ماه از خویش تا بیرون زدیم

 ماه با پای خودش آمد به استقبال ما

 گوشه چشمی به ما بنمای ای ابرو هلال 

تا همه خورشید گردد روزی امسال ما

 

         علیرضا قزوه         

 

حلول قمر مبارک رمضان بر اهل صیام مبارک باد.

  • alialialimtf@

سخن ناب

۱۴
تیر
به مناسبت ایام مبارک نیمه شعبان حدیثی رو تبرکا تقدیم می کنم:

امام زمان (عج) می فرمایند: ملعون است، ملعون است کسی که نماز مغربش را به تأخیر بیندازد، تا زمانی که ستارگان آسمان پدیدار شوند.                  (بحارالأنوار، ج ۵۲، ص ۱۵)

  • alialialimtf@

مرتد سوم...

۲۵
ارديبهشت

    به بچه خفاشی که به ساحت امامان مظلوم شیعه اهانت کرد و به بچه های سرراهی "بالاترین" که کارگردانان این بازی اند.

 بسم رب النور

بسم رب العشق

بسم رب الهادی المهدی

آن که شعر و هرچه موسیقی ست

نذر درگاهش

آن که پاکان هنر در پای او سجاده افکندند

بسم رب العشق

آن که حافظ ها و سعدی ها

عشق او و آل او را بر زبان دارند

بسم رب الهادی المهدی

صاحب عصری که عالم وامدار اوست

گرچه دجالان بدآهنگ

گرچه شیطان های بد ترکیب

داردار و واق واق خویش را آواز می گویند

این نه موسیقی ست

این نه شعر و نه ترانه

این همه فحش است

این فضیحت نامه ی صهیون و آمریکاست

بچه های نطفه هایی از لجن روییده در مرداب

کارگردان

استخوانی پرت خواهد کرد

پیش دم جنبانی چلپاسه ای بدبو

آن دَل هرجایی یابو

 

مزد وق وق کردن سگهای بی اصل و نسب این است

مزد سگدوخوانی این از شغالان بدصداتر

مزد این چندین دهان بی چاک

استخوانی

مزد این مزدورهای مست عیاشش

فکر چندین جایزه از دست خام چند خاخام اند

جایزه در راستای  فکرهایی از جنابت تا جنایت پُر

 جایزه در راستای گنده گویی ها و چیزی از همین هایی که می دانید و می دانند

پولهای هرزه سهم حنجر بدبوی فحاشش

 

مرتدند اینان نه یک تن شان

مرتد اول همین بالاترین با بچه های تخس بی مادر

با همان اصحاب یک پاشان به اسرائیل

با همان  مسئول کلاشش

مرتد دوم

کارگردان چنین آهنگ بد آهنگ

مرتد سوم همین خفاش عیاشش ...

مانده آن سو مادری چشم انتظار راه

مادری شرمنده ی  شاهین...

                           نه ،  خفاشش!


      «علیرضا قزوه» 

 وبلاگ عشق علیه السلام

  • alialialimtf@

بشناسیم ظالم را...

۰۶
ارديبهشت
فاطمه را دیروز در کوچه ها زدند...امروز فرزندانش را در خیابان.

  • alialialimtf@

فاطمه فاطمه است...

۰۵
ارديبهشت

ایــــــام عزای مادر مـــــا 

صدیقه طاهره فاطمه الزهرا سلام الله علیها 

 بر مسلمین تسلیت باد!

 

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۰۵ ارديبهشت ۹۱ ، ۱۵:۲۵
  • ۲۱۵ نمایش
  • alialialimtf@
سکسکه

از گونه های کمیاب مذکّر که بالغ بر 20 سال:
دفتر خاطرات دارد؛
داستان می نویسد؛
و اخیرا شعر هم می گوید؛