ماجراهای قرنطینه- قسمت دوم (داستان طنز)
سلام. قسمت دوم داستانک طنزم با موضوع قرنطینه پیش چشمای شماست. جهت یادآوری: با صدای پسربچه های اول دبستانی و به صورت کلمه به کلمه بخونیدش، نازک هم نکنید صداتون رو :))
برای خوندن قسمت اول این داستان طنز کلیک کنید.
به نام خدا
موضوع انشاء: تعطیلات خود را در قرنطینه چگونه گذراندید؟ (قسمت دوم)
- روز دوم قرنطینه
صبح، با حالت سرخوشی همه از خواب بیدار شدیم. انگار روغن بنفشه فاسد بود و به پدر غالب کرده بودند! داشتم آماده می شدم که به مدرسه بروم اما معلممان در گروه والدین با خوشحالی پیام داد که امروز هم مدرسه تعطیل است. بعد دستش خورد به استیکر ناموسی و همه سین کردند و آبرویش به تاراج رفت!
پدرم سر میز صبحانه گفت می خواهد از کارش استعفا بدهد و بیاید معلم شود تا از تعطیلات پشت سر هم استفاده کند؛ که مادر گفت: «از کدام کار؟»
- ۲ نظر
- ۰۲ فروردين ۹۹ ، ۰۱:۳۳
- ۷۶۰ نمایش