سکسکه

اینجا کجاست؟! جائی برای انتشار سکسکه های ذهن من

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «قهوه تلخ» ثبت شده است

پنجره رنگی


غصه دارَت می شوم وقتی نمی آیی/
از سفر رسیدنت را خیال می کنم
هر روز،
ساعت ها،
از پسِ پنجره های رنگیِ

قرمز و آبی و سبز، زردِ اُخرایی/

و هر بار
با لیوانی پُر از قهوه ی تلخِ داغِ عثمانی
از لای پرده های اتوکشیده،
و از دریچه یک "رنگ" به دنبال تو می گردم/

نگاه کن!
گل های بی روحِ طاقچه حتی از صبر من خسته شده اند؛
آنقدر آمدنت طول کشید که آبِ آب شد شمعِ شمعدانی/

حوالی غروب که پاهایم تاب ایستادن نداشت...

که قهوه ام ته کشید...

که شیشه ها مات شدند...

جمع کردم بساطِ نگاه را

که ناگاه

ریخت روی سَرِمان، پرهای لباست از آسمان

و آمد:

اولین برف زمستانی به مهمانی!



علی متین فر


عکس هنری روز برفی

عکاس: سید حمیدرضا محمدزاده

  • alialialimtf@

16 آذر


این دست نوشته را به سفارش یکی از نشریات دانشجویی در آذرماه 96 نگاشتم. متنی که به دلیل زبان تیزش در لفافه، هیچ گاه در آن نشریه چاپ نشد. بعد از یک سال آن را از گوشه آرشیو رایانه پیدا کردم و امروز در یک تاریخ کاملا بی ربط نسبت به روز دانشجو، آن را وارد فضای مجازی خواهم نمود؛ اگر قهوه دوست دارید، بخوانید:


قهوه‌ی تلخِ یک مصاحبه‌ی شیرین

(مصاحبه خیالی با یک دانشجو)


صادقانه بگویم هرگاه سوال "ما که هستیم؟" به ذهنم می‌رسد، اندکی بعد افکار مادی مرا غرق می‌کند و فراموش می‌کنم اصلا به چه می‌اندیشیدم! برای نگارش این مطلب و تهیه گزارش و مصاحبه به هر دری زدم، کسی خانه نبود، و اینگونه شد تا فکری به سرم بزند و اتاق مصاحبه را آماده کنم:  
-         یک صندلی چرخ دار
-         میز عسلی برای پذیرایی از مهمان
-          یک لیوان قهوه اصیل داغ
-         و البته یک آیینه بزرگ!

میهمان برنامه : من!
                  من، در برابر من.

هر دو هم‌ زمان، قهوه را مزه می‌کنیم، با هم می‌خندیم، با هم سُرفه‌مان می‌گیرد، با هم به چشمان یکدیگر زل می‌زنیم! اما برخلاف آنچه هدف من بود، وقتی من صحبت می‌کنم، او می‌نویسد! انگار او قرار است از من مصاحبه بگیرد! من از من! 

  • alialialimtf@
سکسکه

از گونه های کمیاب مذکّر که بالغ بر 20 سال:
دفتر خاطرات دارد؛
داستان می نویسد؛
و اخیرا شعر هم می گوید؛