سکسکه

اینجا کجاست؟! جائی برای انتشار سکسکه های ذهن من

بازدید مهندسان!

پنجشنبه, ۱۲ اسفند ۱۳۸۹، ۱۲:۵۱ ب.ظ
* می فرمودی ام! کارخونه ی سرسبز و بد بویی بود!  جدی میگم چرا می خندی؟! باور کنید هر قسمتی یه بویی داشت!

* اول یه یارویی اومد و از روی ماکت برای ما توضیح داد که کارخونه چی داره و چیکار می کنه!

* بعد همگی کلاه و روپوش پوشیدیم برای اینکه میکروب نگیریم؟!!!!! دقیقا نمی دونم  برای چی پوشیدیم ولی در هر صورت قیافه ی همه دیدنی شده بود! ( برید عکس ها رو ببینین!)

* سپس رفتیم جایی که پساب ها رو جمع می کردند...سر صبحی حال همه به هم خورد! بس که بوی تعفن می داد، جای دکتر حسینی خالی یه کم بیشتر برای ما توضیح بده!!

* بعد از هفت خوان رستم گذشتیم، رفتیم بالای پله ها و از اونجا دیدیم که چجوری کنده های گنده ی درخت رو شست و شو می دن و پوست می کنن! ما که می ترسیدیم دکتر فرید به ما می گفت بیچاره ها باید بیایین اینجاها کار کنین، چرا می ترسین؟! 

*از کنار کپه های چیپس( تیکه های کوچیک چوب) و زباله های بزرگ بسته بندی شده گذشتیم تا اینکه رسیدیم به سوله ی متعفن!

* توی سوله با اینکه کم نور و بدبو بود ولی ما از نزدیک وسایل تهیه خمیر کاغذ  وسایل برش رول های بزرگ کاغذ و ... را زیارت کردیم.

* توی اثنای بازدید این امیری هی سوالات پرت می پرسید و طالب نیا و یارویی که توضیح می داد توجیهش می کردند!

* دم ظهر بوی سوله عوض شد و فضا بوی قورمه سبزی گرفت! ما هم که صبح فقط کیک ساندیس خورده بودیم دلمون ......!

* بعد از بازدید از انبار کارخونه و گرفتن انواع و اقسام عکس های دسته جمعی رفتیم لباسا و کلاها رو پس دادیم. یه عده از دخترای زحمتکش زحمت کشیدند مانتوهامونو آویزون کردند!!! دستشون درد نکنه.

* توی راه با چیپس واقعی پذیرایی شدیم نه با چیپس کارخونه با طعم پساب!

* ساعت ۱ و خورده ای بود که میدون کشوری اتوبوس دچار سانحه شد و ۱۰۰ ها تن کشته شدند..نه..چیز...(یه لحظه رفتم تو فاز سانحه هواپیمایینا) یه تصادف کوچیک باعث شد یه ۲۰ دقیقه ای معطل بشیم..اینجا بود که تا من پیاده شدم راننده سوار شد و بچه ها رفتند. و من بودم که به شانس خودم زیر بارون تف مینداختم!! 

* این بود سفر کاملا علمی ما به کارخانه چوب و کاغذ ساری!!!!!

*****************************

نتایج: ۱- همیشه همراهمون خوراکی باشه تا دل ضعفه نکنیم!

         ۲- بلوتوث هامونو توی اتوبوس روشن بزاریم تا دیگران به ما فیض برسونن!

         ۳- تو این جور موارد همراهمون حداقل یه ماسک یا یک بوگیر و... باشه تا احساس خفگی نکنیم!

         دیگه ذهنم نمی کشه...خوابم میاد....شب خوش!

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۸۹/۱۲/۱۲
  • ۳۳۰ نمایش
  • alialialimtf@

نظرات (۱۴)

چه نظر سنجی نوبری؟!!
مینویسی سفر کجاها میرین و بعد تو گزینه ها 4 و5 حرف از مسافرت نمیزنی؟!
آخه ..............،کی خوابگاه میمونه؟!!!
ضمنا گزینه هات جامعیت نداره.
ولی گریه نکن،یه گزینه رو میزنم.


همینی که هه!
obi (bazikone inter) in tori baes mishi man zire soal mirtam
pas age khodeto juneto uneto dust dari kole kamentamo pak kon vaela...
nazar shoru konam matin
man taze az shoma keshidam birun
khahesh mikonam...
e...jedi 88i hasti?
sharmande nashnakhtamet
pas be jame ma khosh umadi azizam
....


سانسور می کنم برای اینکه اختلاف تموم شه!
مهنا خانم. درباره 88ایها زود قضاوت نکن!
به "ط" حق بده که یه خورده عصبانی باشه از اتفاقی که افتاده
شما بهتره به خاطر حرکات خودت متاسف باشی
×××××××××××
ببخش منو که انقدر رک حرف زدم! ولی بهتر نبود یواش یواش و در طول زمان خودتو در دل 88ایها جا میکردی؟(تو رو خدا بیشتر فکر کن خواهر محترم)



جناب "ط" بنده 88 ی هستم و نیم ترم اول! شما که ناراحت بودین از حضور من ، خب مستقیما میگفتین!!!! نیازی نبود بعضی ها بلند بگن 88 و نیمی ها برن بیرون، اول می پرسیدن که بنده نیمی هستم یا نه بعد هنجرشون رو داغون میکردن!!!!
خیلی هم ناراحتین برید عکس رو ببرید و سر منو دوستم رو عوض کنید، اصلا هم ناراحت نمیشم چون سونیا از دوستای نزدیکه بندست!!!!
خیلی سعی کردم با بچه های شیمی 88 خوب برخورد کنم، ولی فقط میتونم اظهار تاسف کنم !!!!!!!
واقعا متاسفم


چقدر زود رنجی شما! خانم من کامنت "ط" رو به دید دوستانه و کسی که شما میشناسیش و داره باهاتون شوخی می کنه خوندم .وبلاگ دار و وبلاگ نویس باید صبور باشه!
من عادت دارم کامنت هایی که علنا توش فحش هست رو پاک کنم و الا هر کسی می تونه درباره ی نقدی که به کامنت دیگری داره بحث کنه!
سلام اخوی.من بازدید نبودم ولی چون اون دفعه گله کردی از من .گفتم یه عرض سلامی داشته باشم.ایشا الله سفر بعدی


سلام.ممنون که سر زدی!
albate jaye khanume noruzio seyede menha natunest por kone vali mesle bakhtak chasbide bud be 88iha
hey migoftim 88iha biyan ax bendazim , inam miumad
hata chanta az aghayun takide moakad kardan 88.5iha nayan
baz khanum vasat dar vasate ax vastade!
ba photoshop kalasho ba kaleye soniya avaz konim?


من جدم از خاک در اومد تا این چند خط رو خوندم! این تن بمیره فارسی بنویسین!
این سوالی که کردین از منه؟!
یعنی شما تا الان 5شنبه ها دانشگاه نرفتین؟!؟!


چرا رفتیم....رامون ندادند!!!
آخه برادر من!
تو نظرسنجی: مثلا من با خانواده میخوام برم یزد... کودوم گزینه رو باس انتخاب کنم؟
گزینه مورد نظرشو خودت به جای من انتخاب کن...


جدی شاید ما هم بریم یزد!
ای نامردا ! به قول داداشی نامرداااا !
همین پست رو من ترتیب دیده بودم و چند ساعت پیش تحریرش تموم شده بود! نون ما رو آجر کردی!
راستی سلام یادم رفت..سلام..
درکل بازدید جالبی بود.. و من اصلا ناراحت نیستم که چرا کلاس ترمو رو نرفتم!؟..به نظر من این بازدید قد 10تا کلاس ترموی آقای باکری می ارزید!
اصلا من به اینا کاری ندارم! بقیه پول ما چی شد؟!!
نون منو آجر میکنی؟! بدم اون پدر پدر پدر ..!


سلام.حدس می زدم بخوای راجع به این موضوع بنویسی. پیشنهاد می کنم تو هم پستتو بزاری تا دیدتو نسبت به بازدید بخونیم
دوستان یه نیگا به نظر سنجی هم اون پایین بندازین بد نی!!!!!؟!!
راستی آقای متین فر! ساعت 4.21 بعد از ظهر چه ربطی به "شب خوش" داره؟!؟!؟


چه دقتی....!!؟!!
ساعت 4.21 ثبت موقت کرده بودم و ساعت 24 ثبت نهایی!
سلام, مانتو رو خوب اومدین عکسها هم تو انجمن علمیه! دیروز "پنجشنبه" که رفته بودم پیش بچه ها , داشتن باز بینیش میکردن و اضافه ها رو پاک میکردن
در کل عکسهای جالبی شده
راستی سونیا جان, خب میخوای بری تو کلاس یه نگاه به در بنداز! همه جا زده بودن که میبرن عوض تو من رفتم
نگرانم نباش, از این به بعد خودم خبرت میکنم
فعلا


پنج شنبه مگه دانشگاه بازه؟!
سلام سلام
بازدید؟! بازم من مثل همیشه از برنامه های دانشگاه خبر نداشتم
خاطره خوبی بود ولی نتایجش از همه جالب تر بود
فیعلا


کلا کم پیدایین تو دانشگاه!
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
سکسکه

از گونه های کمیاب مذکّر که بالغ بر 20 سال:
دفتر خاطرات دارد؛
داستان می نویسد؛
و اخیرا شعر هم می گوید؛