شش سین آرزو- یک سین عشق
داستان کوتاه از ماجرای یک سفره هفت سین
*****
«ماهی نازک نارنجی! اینقدر گریه نکن! مگه کوری؟ نمیبینی خوابیده ایم؟!»
«سیر» بود. عنصر بداخلاق سفره هفت سین. از بس بد بو و بد قیافه بود کسی تحویلش نمیگرفت و تنها با «سرکه» رفاقتی جزیی داشت.
«ماهی نرِ» توی تنگ شیشهای، با به یادآوردن تمام خاطرات خوش زندگی با نامزدش و پایان یافتن آن با افتادن در تور صیاد مدام گریه میکرد.
- ۳ نظر
- ۲۹ اسفند ۹۷ ، ۱۱:۵۴
- ۳۲۶۱ نمایش